خطهای موازی که
روی یک تشک دراز میکشند
به یکدیکر نمیرسند
اگر چه سرهایشان
از مساحت مشترکی
قلاب شده باشد
به زمین
به زندگی
به اجباری که
از ته کفشها به مشام میرسد
-ستون هائی که
زیر یک سقف نفس میکشند
نیز
-پاهائی که
یک عمر به موازات یکدیگرراه میروند
هم
.
.
...تنها من وهمتای هندی ام
شاید
در امتداد کوه به کوه هائی که
شانه هایمان
بحران عراق را به مذاکره نشسته اند
-به هم میرسیم-
لب مرز هائی که
باز نمیشوند
اوارا های لبم را لب بدهند
همتا ی هندی ام  
دمپائی به پا کرده
همپای من
هی میدود
میدود
که کودکان بادکنک شده را
در امتداد مرزهای تنم جای دهد
من نمیپذیرم
...............
من پیش از این هم
پذیرای میهمانان بسیاری بوده ام
اینباربه نیاز های همتای یمنی ام
نیز
فکر میکنم
..............
سیاست من این است
بی طرفم
که طرفداری از رنگ چشمهایت را
به تعطیلات اخر هفته
یا چند ثانیه قبل از خواب
موکول کرده ام
به قیامتی که
به پا میشوی
از پشت پرده
پلک نمیزنم
تا از موازات خطهائی از خطوط چهره ات
دست بکشم
بمیرم
بهتر است؟
یا نکشم؟
امتداد این همه خط موازی را
به انتهای بن بستی که
-به هم میرسیم -

سلام به وبلاگ خودتون خوش امدید

سلام به همه ایرانی ها